شايد هيچ كس تا حالا آن سوراخ كوچك روي خاكهاي باغچه را نديده باشد . حتي پدر كه هر روز به باغچه آب مي دهد ! اين سوراخ كوچك ، خانه كرم خاكي صورتي است كه لابه لاي ريشه گلها زندگي مي كند . هر بار كه پدر باغچه را آب مي دهد ، آب وارد خانه كرم صورتي مي شود و كرم صورتي از خانه اش بيرون مي آيد و لب باغچه مي نشيند و آنقدر منتظر مي ماند تا آبها از خانه اش خارج شوند ! ديشب كه باران شديدي باريد ، كرم صورتي در رختخوابش خوابيده بود ، از خواب پريد و ديد كه خانه اش پر از آب و رختخوابش هم خيس شده است . كرم صورتي با سرعت از خانه اش خارج شد تا توي آب خفه نشود . كرم صورتي رفت و لب حوض كوچك حياط نشست . چشمش به ماهي ها افتاد كه بدون حركت توي آب خوابيده بودند و كرم صورتي با خودش فكر كرد كه : ماهيها هيچ وقت از خيس شدن و باران باريدن ناراحت نمي شوند و با خودش گفت : چه دنياي متفاوت و رنگارنگي ! ماهي اگر در خاك باشد مي ميرد و من اگر در آب باشم مي ميرم !
نظرات شما عزیزان: